استارتاپ

استارتاپ چیست

استارتاپ

استارتاپ چیست

استارتاپ چیست؟
شرکت نوپا را استارتاپ نامیده اند.
اگر چه در تعریف استارت آپ بر این مسئله تاکیدی وجود ندارد که حتماً فعالیت آن در حوزه تکنولوژی یا فن آوری اطلاعات باشد، اما به دلیل اینکه بسیاری از استارت آپ ها در سالهای اخیر، در محور این زمینه‌ها شکل گرفته‌اند، گاهی در تعریف استارت آپ به این مسئله هم اشاره می‌شود که استارت آپ باید در حوزه فن آوری‌های نوین فعالیت کند..
تعریف استارت آپ به عنوان یک واژه انگلیسی در دیکشنری وبستر
استارت آپ یک کسب و کار جدید است (A New Business)
تعریف استارت آپ توسط مرکز کسب و کارهای کوچک آمریکا (USSBA)
کسب و کاری که عموماً حول محور تکنولوژی شکل گرفته و پتانسیل رشد بالایی دارد.
تعریف استارت آپ توسط استیو بلنک شکل گرفته است.

استارت آپ یک نهاد انسانی است که برای ارائه یک محصول یا خدمت جدید در شرایطی که ابهام بالایی وجود دارد به وجود آمده است.
بنابراین، اگر شکل‌های خاصی از کسب و کار نوپا مد نظر ما باشد، آن را با صفات مربوطه ذکر خواهیم کرد. مثلاً ممکن است چنین اصطلاحاتی را به کار ببریم:
کسب و کار نوپا مبتنی بر تکنولوژی های نوین
استارت آپ مبتنی بر فن آوری اطلاعات
کسب و کار نوپای خانگی
کسب و کارهای نوپای آینده نگر
کسب و کارهای نوپای ایجادکننده تحول در بازار
برای اینکه بفهمیم استارتاپ چیست، بهتر است ابتدا بفهمیم استارتاپ چه چیزهایی نیست
استارتاپ یک رویداد و همایش کارآفرینی نیست
یک وب سایت یا یک اپ موبایل، لزوما یک استارتاپ نیست
استارتاپ یک شرکت کوچک که در حال درآمدزایی و رشد است، نیست

بر اساس تعاریف مختلف از نویسندگان و محققان این حوزه، مانند آقای استیو بلنک، اریک ریس، و کتاب ها و منابع متنوع، بهترین و جامعترین تعریفی را که برای یک استارتاپ می توان ارائه کرد، به نظر من، این است:
استارتاپ یک سازمان موقت است که با هدف یافتن یک مدل کسب و کار تکرارپذیر و مقیاس پذیر بوجود آمده است.


جایگاه نوآوری در استارتاپ‌ها
استارتاپ ها، معمولا حول ایده های نوآورانه و خلاقانه بنا می شوند. در واقع فرد یا افرادی خوشفکر، با ایده های نو، در جستجوی روش هایی برای کسب درآمد از آن ایده و تولید انبوه محصولات یا خدمات مبتنی بر آن ایده هستند. نوآوری در استارتاپ ها، به شکل نوآوری در بازار یا نوآوری در محصولات و خدمات خود را نشان می دهد.

  • ۰
  • ۰


وقتی که رقبا نام های تجاری مختلف و متعددی را به یک طبقه محصول می افزایند؛ از تجزیه و تحلیل موضع یابی در سطح محصول یا سطح نام تجاری می توان برای درک بهتر دلیل جذاب بودن برخی نام های تجاری نزد مشتریان، برای موضع یابی محصولات یا نام های تجاری جدید یا ارتقای جایگاه محصولات یا نام های تجاری موجود ، و برای شناسایی فرصت های رقابتی جدید استفاده نمود. در هر سطحی که تجزیه و تحلیل موضع یابی انجام بشود ؛ نحوه انتخاب محصولات (یا طبقه محصولات یا شرکت ها) توسط فرد تحلیلگر ، بسیار مهم و حیاتی است. آن دسته از تحلیلگرانی که محصولات جایگزین مهم یا رقبای بالقوه را نادیده می گیرند ممکن است شرکت را در معرض خطر مواجهه با رقابت های پیش بینی نشده قرار بدهند.مصرف کنندگان می توانند از ویژگی های زیادی برای ارزیابی محصولات یا نام های تجاری استفاده کنند اما تعداد کمی از این ویژگی ها بر انتخاب مشتری تاثیر می گذارند، زیرا مصرف کنندگان تنها از آن ویژگی هایی که می شناسند برای ارزیابی استفاده می کنند. هر قدر متغیر بیشتری در ارزیابی یک محصول استفاده شود، احتمال سردرگمی و حتی بی اعتمادی مصرف کننده بیشتر می شود. فعالیت موضع یابی باید تا حد امکان به شکلی ساده انجام شود و به هر قیمتی از پیچیده شدن این فرآیند باید جلوگیری نمود. هنگام استفاده از یک یا چند ویژگی به عنوان مبنایی برای موضع یابی باید به خاطر داشت که اهمیت قائل شده برای هر ویژگی اغلب متفاوت از اهمیت داده شده برای ویژگی های دیگر است. حتی یک ویژگی مهم نیز ممکن است تاثیر زیادی روی انتخاب مشتری نداشته باشد، اگر از نظر او همه نام های تجاری موجود در بازار از حیث آن ویژگی تقریبا یکسان باشند.

برنامه های بازاریابی

در دنیای کسب و کار به طور معمول، برندها به عنوان ابزاری در جهت دستیابی به اهداف بازاریابی، نظیر توسعه سهم بازار یا افزایش تکرار خرید مصرف کنندگان قلمداد می شوند. بنابراین به مدیریت برند بیش از هر چیز به عنوان یک فرایند نظام مند بازاریابی نگریسته می شود. به عنوان مثال، برند می تواند با افزایش تمرکز و آگاهی مصرف کننده نسبت به یک محصول، موجب رشد سهم بازار شود و با ایجاد احساس تعلق و نزدیکی در مصرف کنندگان، زمینه ساز تکرار خرید آنها گردد. اگرچه برند می تواند تمامی این نقش ها را ایفا کند اما استراتژی برند فراتر و گسترده تر از بحث بازاریابی است.گاهی اوقات خلق برند برتر، تعهد و استقامت زیادی را می طلبد و اغلب، تصمیم گیری های دشواری را ایجاب می کند. اگر استراتژی بازاریابی کاملا منطبق با استراتژی کلی کسب و کار سازمان نباشد، احتمال شکست آن بسیار بالاست. ممکن است در پس یک برند، فعالیت های بازاریابی مناسبی انجام شده باشد؛ اما تا زمانی که تلاشها و فعالیتهای شرکت در جهت پشتیبانی و حمایت از آن یکپارچه نشده باشند، ناگزیر با شکست مواجه خواهند شد. این همان اصل هنرهای رزمی است:«قدرت یک ضربه خوب از کل بدن نشات می گیرد، نه فقط از بازو» درنتیجه استراتژی برند نیازمند طرح پرسش های دشوار و کسب اطمینان از پشتیبانی کلیه عملیات مرتبط کسب و کار از موقعیت و جایگاه برند است.



*ادامه مطلب*

  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

نکته مهم این است که انتخاب های ما ارزش یکسان و برابری ندارند چرا که بعضی از آنها اثرات بزرگ و عمیق در زندگی ما دارند و بعضی دیگر اهمیت کمتر، به عنوان مثال اهمیت انتخاب یک مدرسه خوب از خرید کیف و کفش بیشتر است . تحصیل در یک مدرسه مناسب که برنامه های آموزشی و تربیتی مطلوبی برای دانش آموزان خود طراحی و اجرا می کند و زمینه لازم را برای رشد علمی و تربیتی دانش آموزان مهیا می سازد و آینده تحصیلی و شغلی آنها را تضمین می نماید با انتخاب یک کیف و کفش خوب تفاوت فاحش دارد. روانشناسان معتقدند اثرات برخی از تصمیم ها و انتخاب ها در سراسر زندگی ما باقی خواهد ماند، پس لازم است افراد در سه انتخاب مهم زندگیشان که شامل انتخاب رشته تحصیلی ، شغل و همسر است دقت کنند تا با پشیمانی و ناکامی روبرو نشوند . انتخاب رشته تحصیلی اولین تصمیم مهمی است که دانش آموزان سال اول دبیرستان برای ادامه تحصیل و سپس راهیابی به دانشگاه می گیرند. به عبارت دیگر انتخاب رشته در دوره متوسطه مقدمه و زمینه ساز ساز انتخاب رشته اصلی هر فردی در دانشگاه است، بنابراین فردی که بخواهد در رشته دانشگاهی خاص تحصیل کند اول باید رشته تحصیلی مناسبی را در دوره متوسطه انتخاب نماید تا در آینده بتواند انتخاب رشتھ تحصیلی، اولین تصمیم مھم در زندگی در شغلی که علاقه مند است پس از کسب مهارت علمی و فنی مشغول بکار شود.

مسائل مورد اهمیت در انتخاب رشته 

نکته حائز اهمیت در انتخاب رشته، هوشمندانه عمل کردن متقاضیان است که نباید از آن ساده گذشت. گاهی یک انتخاب رشته درست می تواند تضمین کننده آینده یک فرد به تمام معنا باشد یعنی با یک انتخاب هم شغل،ثروت،جایگاه اجتماعی و خیلی موارد دیگر را بدست آورد. در واقع با یک تیر می توان چند هدف را نشانه گرفت پس انتخاب آگاهانه می تواند تاثیر به سزایی در آینده فرد داشته باشد.محوریت دانشگاه یا رشته، کدام مهم است؟  ظرفیت دانشگاه ها هر سال تغییر می کند یعنی در حال حاضر هیچ چیز مشخص نیست. اما افراد به هیچ وجه نباید از هر گونه نرم افزار تخمین رشته استفاده کنند، چون با توجه به تغییرات هر ساله این نرم افزارها کارساز نیست.یک اصطلاحی در انتخاب به نام تاروپود” وجود دارد، به این معنی که گروهی از متقاضیان دانشگاه محور و دسته دیگر رشته محور هستند. دانشگاه محوران علاوه بر قبولی رشته مورد علاقه شان به دانشگاه ها هم اهمیت می دهند، در حالی که رشته محورها انتخاب یک رشته را مدنظر قرار می دهند.دانشگاه خوب و برتر را انتخاب کنیدمهم ترین ملاک در انتخاب رشته: دانشجویان انتخاب دانشگاه خوب و برتر در اولویت خود قرار دهند چون موقعیت کاری که از طریق یک دانشگاه خوب و همکاری که با اساتید برجسته اتفاق می افتد، در آینده شغلی آنها تاثیر به سزایی دارد.دانشگاه محور بودن داوطلبان,دانشجویان بهتر است دانشگاه محور باشند تا به یک گرایش تخصصی بیش از حد اهمیت دهند.گرایش تخصصی زمانی کاربرد دارد که دانشجویان به معنای واقعی در آن مسئله زیر شوند، اما با توجه به این که عصر کنونی دنیای ارتباطات است به نظر می رسد که هر قدر دانشجویان با افراد مشهورتری در تعامل و ارتباط باشند نتیجه بهتری برایشان حاصل می شود.

 

*ادامه مطلب*

 


  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

علاقه، منبع انرژی ما در رسیدن به هدف یا اهدافی است که از یک رشته خاص دنبال می­کنیم. همچنین علاقه، یکی از مهم­ترین معیارهای انتخاب رشته است و هیچ کس غیر از داوطلب نسبت به شناخت علایق خود آگاه نیست و سایر منابع برای وی در واقع نقش مشورتی و شناخت بیشتر دارند؛ زیرا این عامل، فرد را در رسیدن به اهداف بلندمدت در آینده هدایت و یاری می­کند. توصیه می­شود چنانچه داوطلبان به رشته­ای علاقه ندارند، تنها به خاطر فشار محیط و عوامل بیرونی، از جمله کسب شهرت و اعتبار، آن را اصلاً انتخاب نکنند؛ زیرا مطمیناً در آن رشته موفق نخواهند شد؛ بنابراین، «می­بایست رشته­ای را انتخاب کنید که به آن علاقه داشته باشید.» این جمله از مهم­ترین و درست­ترین معیارها برای انتخاب رشته به شمار می­رود؛ اما باید توجه داشت در صورتی علاقه به رشته می­تواند فرد را در انتخاب رشته صحیح یاری کند که از رشته­های تحصیلی و مراکز آموزشی آگاهی و شناخت کامل داشته باشد. شناخت و آگاهی داشتن از رشته تحصیلی، سبب ایجاد انگیزه در فرد می­شود. بعضی افراد نسبت به رشته­ها و دانشگاه­هایی ابراز علاقه می­کنند، ولی وقتی در آن رشته یا دانشگاه موردنظر مشغول به تحصیل می­شوند، احساس می­کنند که در انتخاب خود دچار اشتباه شده­اند. دلیل این امر، نداشتن اطلاع و آگاهی مناسب از رشته­های تحصیلی و مراکز آموزشی است.

پس از جلسه کنکور، کسانی که با رتبه های قابل قبول مجاز به انتخاب رشته می شوند حس بسیار خوبی دارند، چرا که بار سنگین درس خواندنهای متوالی و فشار کنکور تا حدودی از روی دوششان برداشته شده است.اگر فردی را با رتبه خوب در کنکور ملاحظه کرده باشید حرف من را تصدیق می کنید و می بینید که چنان این گونه افراد خوشحالند که گویی دنیا را به آنها داده اند. ان مع العسر یسرا اما در این بین هستند افرادی که علی رغم تلاش زیاد و کوشش فراوان، رتبه های خوبی کسب نکرده اند.انگار درست آب سردی بر پیکر آنها ریخته شده و باید از نو برای کنکور سال بعد یا برای کاری دیگر برنامه ریزی کنند و مسلما فشاری که بر آنها وارد می شود چند برابر خواهد شد.حرف مردم و فکر داوطلبان که به این حرفها می افتد، خود منشا فشارهای بیشتری است.اما بحث انتخاب رشته بحثی بسیار مهم و حیاتی برای داوطلبانی است که مجاز به انتخاب رشته شده اند و با رتبه های قابل قبول، قصد حضور در دانشگاه را دارند.مسلما دوستان و آشنایان و خانواده داوطلبان پس از دیدن رتبه فرد، پیشنهاداتی به او می دهند و قصد کمک به او را دارند.اما گاه متاسفانه خواسته یا ناخواسته افرادی که دور و بر فرد هستند باعث انتخاب های نادرست برای فرد و عواقب بد بعدی آن می شوند.


دلایل افراد برای انتخاب رشته


گاهی هم داوطلبان کسانی را در اطراف خود می بینند که در حرفه خاصی موفق بوده اند و تمایل دارند که مانند آن ها باشند و به همین دلیل رشته این افراد را نیز برای خود انتخاب می کنند؛ به عنوان مثال، پرستیژ اجتماعی یا قدرتی که آن شغل به فرد می دهد، باعث می شود که داوطلب هم به دنبال رسیدن به آن شرایط، رشته دانشگاهی خود را منطبق بر نیل به آن آرمان انتخاب کند.توانایی فرد انگیزه خوبی برای تعیین رشته دانشگاهی می باشد. اگر داو طلبی در رشته خاصی توانایی یا استعداد خاصی داشته باشد، دلیل خوبی برای تعیین آن رشته دارد. علاقه فردی هم، انگیزه خوبی برای انتخاب رشته خاصی می تواند باشد. البته منظور از علاقه فردی، تمایل داوطلب به یک رشته بدون در نظر داشتن عوامل اجتماعی یا اقتصادی آن می باشد.داوطلبان می توانند رشته خود را با ترکیب چند دلیل ذکر شده انتخاب کنند. یک رشته خاص می تواند انگیزه های فردی، اجتماعی و اقتصادی داوطلب را ارضا کند و با انتخاب آن رشته خاص، وی چندین عامل را با هم و یکجا صاحب شود.

 

*ادامه مطلب*


  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

فرآیند انتخاب رشته در روند ورود به دانشگاه اهمیت فراوانی دارد انتخاب رشته آخرین قدم در فرآیند ورود دانش‌آموزان به دانشگاه است و چون نتیجه تمام این فرآیند پرمشقت به انتخاب رشته بستگی دارد، مهمترین قدم هم محسوب میشود. به عبارتی یک انتخاب غلط می‌تواند زحمات چندین ساله داوطلب را بر باد دهد. از سوی دیگر یک انتخاب مناسب به همان اندازه می‌تواند داوطلب را به رشتهای که به آن علاقمند است برساند و این نهایتا منجر به رضایت شغلی و اشتغال هدفمند و کاهش نرخ بیکاری و افزایش بهروری شغلی در جامعه خواهد شد.دقت داشته باشید که یک رشته خاص به تنهایی نه خوب است و نه بد! چرا که اگر کسی که به آن رشته علاقمند است و استعداد ادامه آن را دارد، به مطالعه آن بپردازد نتیجه کار مناسب خواهد بود و عدم علاقه به پرمخاطبترین رشتهها هم یک نیروی کارآمد در آن رشته تربیت نخواهد کرد.

عوامل مؤثر در انتخاب رشته

۱.علاقه:دانش آموز باید به رشته مورد نظر علاقه داشته باشد.یعنی به درس های تخصصی آن رشته علاقه داشته و به مطالعه آنها برای اهداف غیر درسی هم راغب باشد.

۲.استعداد و توانایی:هرکس در رشته ای موفق است که استعداد و توانایی ذهنی،روحی-شخصیتی و جسمی آن را داشته باشد.دانش آموزی که می تواند یک موسیقی دان خوب یا یک کشاورز موفق شود،دلیلی ندارد که یک پزشک بد یا مهندس ناموفق باشد.

۳.خودپنداره:باید رشته و زمینه های تحصیلی و شغلی آینده آن را با شخصیت خود هماهنگ ببیند.

۴.امکانات و شرایط اجتماعی:دانش آموز باید تاحدی امکانات تحصیلی محل زندگی و شهر،امکانات مالی در صورت نیاز به خود اشتغالی و شرایط منزلت اجتماعی رشته و به طبع آن شغلش را نیز در نظر بگیرد.

حساسیت و اهمیت انتخاب رشته

لحظات انتخاب لحظاتی حساس هستند. چرا که با تصمیم‌گیری درباره روش یا پدیده‌ای خاص، فرد سرنوشت خود را رقم می‌زند. انتخاب در زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. با انتخاب درست می‌توان از منابع (مادی ، مالی ، انسانی و اطلاعاتی) به شیوه‌ای مناسب بهره‌برداری کرده و از اتلاف این منابع جلوگیری نمود. انتخابی که مبتنی بر اطلاعات و بینش باشد می‌تواند به تصمیم‌گیرنده در جلوگیری از ضایع شدن منابع کمک کند. از طرف دیگر به خاطر آن که فرد تصمیم گیرنده ، باید نسبت به انتخاب خود پاسخگو باشد ، بنابراین انتخاب صحیح می‌تواند به او در پاسخگو بودن و مسئولیت پذیری کمک کند. برخی می‌پندارند برای آن که بتوان به توسعه کشور و ایجاد پیشرفت‌هایی در آن کمک کرد، باید تحصیلات دانشگاهی داشت. بهتر است بگوییم افرادی که در دانشگاه تحصیل کرده‌اند تا اندازه‌ای به رشد و توسعه جامعه کمک می‌کنند. افراد دیگر نیز می‌توانند موجبات توسعه کشور را فراهم آورند. به طور مثال کارگران ساده، کشاورزان ،دامداران ، رانندگان و بسیاری دیگر که به دانشگاه نرفته‌اند نیز در صورتی که کار خود را به درستی انجام دهند سهم بسیار بزرگی در آبادانی و پیشرفت جامعه دارند. مهم‌ترین مساله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد آن است که افراد در زمینه‌هایی مشغول به کار شوند که می‌توانند بیشترین بازده را داشته باشند. یک کشاورز خوب بهتر از یک پزشک بد است. عده‌ای هم بر این باورند که می‌توان در کنار کسب مهارت‌های شغلی و حرفه ای به یادگیری موضوعات مورد علاقه پرداخت. به عنوان مثال ممکن است فردی به حرفه تراشکاری اشتغال داشته باشد و در همان حال کتابهای مربوط به مواد و ترکیبات آن را مطالعه کند یا حتی به مطالعه منابعی در زمینه روان شناسی بپردازد.


*ادامه مطلب*



  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

عوامل مؤثر در انتخاب رشته را به دو دسته عوامل فردی و درونی و عوامل اجتماعی و بیرونی می‌توان تفکیک کرد. با توجه به این تقسیم‌بندی، در این‌جا پیرامون هر یک از عوامل مشخص شده توضیح مختصری ارائه می‌گردد:

 الف- عوامل فردی و درونی

۱- انگیزه : انگیزه به عاملی تعبیر می‌شود که اساس رفتار آگاهانه افراد را تشکیل می‌دهد. معمولاً فراهم آمدن مجموعه‌های از شرایط و مقتضیات که موجب انگیزش فرد برای وصول به هدفی می‌شود، مبنای شکل‌گیری و ایجاد این عامل، یعنی انگیزه می‌گردد. بسته به نوع شرایط و مقتضیات انواع مختلفی از انگیزش و محرک‌ها را می‌توان برشمرد.انگیزه واقعی مبین نیروی درونی است که مشوق و محرک فرد برای حرکت به سوی مطلوب است. البته عامل این شوق و حرکت تنها نیروهای نهایی و درونی نیست، بلکه محیط بیرونی فرد بر ایجاد آن اثر می‌گذارد. این تأثیرات محیط بیرونی (خانواده، مدرسه، دوستان، جامعه) است که می‌توان موجب ایجاد انگیزه کاذب شود. لذا، داوطلبان ورود به دانشگاه به یک بررسی درونی همه جانبه، تأمل در خواسته‌ها و عواملی که موجب می‌شود آن‌ها به زمینه خاص علمی بگرایند، نیازمندند. انتخاب رشته‌ای که در راستای انگیزه واقعی فرد صورت بگیرد به عنوان انتخاب رشته اصلح مطرح است.

ب- عوامل بیرونی و اجتماعی

۱- محیط بیرونی: منظور از محیط بیرونی، کلیه عوامل و افرادی است که با داوطلب در تماس و مراوده بوده و به نوعی در تصمیم‌گیری‌های وی در ارتباط با انتخاب رشته تأثیر می‌گذارند. در این خصوص از خانواده، مدرسه، دوستان و جامعه‌ای که داوطلب را مستقیماً احاطه کرده و با او برخورد دارند، می‌توان نام برد. محیط بیرونی می‌تواند در دو جهت مختلف عمل کند. جهتی مثبت که عبارت از کمک به داوطلب برای کاوش درونی، کشف علاقه واقعی و میزان استعداد تحصیلی و دور ساختن داوطلب از تصمیم‌گیری‌ براساس احساس بدون شناخت می‌باشد و جهت منفی که القاء علایق و برداشت‌های شخصی خود به داوطلب است بدون آن‌که انگیزه، علاقه، توان علمی و استعداد داوطلب چندان مورد توجه قرار گیرد.داوطلبان کنکور سراسری که مبادرت به انتخاب رشته می‌کنند باید دقت کامل مبذول دارند تا از محیط بیرونی فقط در جهت اثرگذاری مثبت آن بهره ببرند و خود را تا حد امکان از تأثیرات نامطلوبی که منجر به انحراف آن‌ها از مسیر صحیح می‌گردد، دور نگه دارند.

اهمیت انتخاب رشته

داوطلب نباید به هیچ وجه موضوع انتخاب رشته را به دست تصادف تحت عنوان بخت و تقدیر و سرنوشت بسپارد و یا خود را دست و پا بسته تسلیم نظرات دیگران کند و افسار انتخاب رشته را به دست دیگران بسپارد. بلکه داوطلب باید به صورت فعال و تعیین کننده در فرآیند انتخاب رشته حضور و بروز داشته باشد. فعال شدن داوطلب در فرآیند انتخاب رشته یکی از تمرین‌های مهم زندگی وی در زمینه بروز قدرت ارزشیابی مسایل، ظهور مؤلفه تصمیم‌گیری در زندگی، قبول مسئولیت تصمیم‌های اتخاذ شده، اعلام داشتن رأی و نظر در کنار آراء و نظرات دیگران و در نهایت تحریک و تقویت حس اعتماد به نفس، می‌باشد. چنین فردی هرگز بی‌هدف وارد دانشگاه نمی‌شود و در نتیجه دچار سردرگمی و سلب انگیزه در ادامه تحصیل نمی‌گردد.

*ادامه مطلب*


  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

یک کارآفرین نوعی را تصور کنید. احتمالا یک شخص آرام، خوددار و درون‌گرا اولین چیزی نیست که به ذهن شما می‌آید.آیا کارآفرینان نباید اجتماعی و پرقدرت باشند، مهارت کلامی قوی داشته باشند و بتوانند بر کارمندان، مشتریان و سرمایه‌گذاران با قدرت شخصیتی خود اثر بگذارند؟ به همین دلیل از گذشته به افراد درون‌گرایی که می‌خواهند کارآفرین شوند، توصیه می‌کنند «کمی برون‌گراتر باشید.»اما اکنون کارشناسان کسب‌وکار و روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که این توصیه اشتباه است و مهارت‌های منحصربه‌فردی را که افراد درون‌گرا دارند نادیده می‌گیرد؛ یعنی توانایی تمرکز کردن در طولانی مدت، تمایل به تفکر انتقادی و متوازن، استعداد توانمندسازی دیگران و غیره. این مهارت‌ها باعث می‌شود آنها نسبت به افراد برون‌گرا برای کارآفرینی و موفقیت کسب‌وکار مناسب‌تر باشند.در واقع، بسیاری از کارآفرینان و مدیران عامل یا به درون‌گرایی خود اذعان دارند یا ویژگی‌های متعددی دارند که باعث می‌شود درون‌گرا تلقی شوند. از جمله این افراد می‌توان به بیل‌گیتس (موسس مایکروسافت)، استیو وزنیاک (از موسسان اپل)، لری پیج (از موسسان گوگل)، مارک زوکربرگ (موسس فیس‌بوک)، ماریسا میر (مدیرعامل فعلی یاهو) و وارن بافت (مدیرعامل شرکت برکشایر) اشاره کرد.افراد درون‌گرا وقتی کارآفرین می‌شوند موفق هستند، چون به گفته سوزان کین (Susan Cain)، نویسنده کتاب «ساکت: قدرت افراد درون‌گرا در دنیایی که نمی‌تواند جلوی صحبت کردن را بگیرد» و موسس وب‌سایت Quiet Revolution، «آنها شرکت‌ها را از نقطه‌ای کاملا متمرکز ایجاد و هدایت می‌کنند.»سوزان می‌افزاید: «افراد درون‌گرا به خاطر افتخار خودشان به رهبری علاقه‌مند نیستند، بلکه تاکید آنها بر خلق چیزی است. ماهیت افراد درون‌گرا به این صورت است که نسبت به یک، دو یا سه موضوع در زندگی خود احساساتی می‌شوند. و به دنبال اشتیاقی که نسبت به یک ایده دارند، تلاش می‌کنند و اتحاد تشکیل می‌دهند و تخصص به دست می‌آورند و هر کاری را که لازم باشد انجام می‌دهند تا به نتیجه برسند

کارشناسان می‌گویند وقتی شخصی بیشتر بر بازخورد مثبت متمرکز می‌شود، اهمیت جنبه منفی موضوع را نادیده می‌گیرد که در مورد برون‌گراها این گونه است.و بالاخره، تحقیقی در سال ۲۰۰۹ به این موضوع پرداخت که درون‌گراها و برون‌گراها چگونه با یک «وظیفه سخت» برخورد می‌کنند. محققان دریافتند برون‌گراها وقتی وظیفه سختی را به سرانجام می‌رسانند، کاملا موضع شادی دارند، اما درون‌گراها ترجیح می‌دهند در وضعیت احساسی خنثی بمانند. بیولو می‌گوید: «فضای شاد افراد درون‌گرا فضای آرام‌تری است و وقفه‌های کمتری دارد. احساسات آنها هیچ گاه به شدت تحریک نمی‌شود.» البته درون‌گراها هم ویژگی‌هایی دارند که ممکن است برای کارآفرینی مناسب نباشد: تمرکز درونی آنها گاه ممکن است آن‌قدر زیاد باشد که نتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. برون‌گراها به‌طور طبیعی خوب ارتباط برقرار می‌کنند و می‌دانند چگونه دیگران را دنبال خود راه بیندازند.


  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

آزمون MBTI در مطالعات و تحقیقات کارل گوستاو یونگ روانکاو سوییسی ریشه دارد. اما خود یونگ، هرگز به طراحی این آزمون یا آزمون های شخصیت شناسی مشابه دست نزد.یک مادر و دختر به نامهای مایرز و بریگز که به این موضوعات علاقمند بودند و وقت خود را با تحلیل دوستان و آشنایان بر اساس طبقه بندی یونگ می‌گذراندند، نخستین نسخه آزمون MBTI را برای تیپ شناسی شخصیتی طراحی کردند.این آزمون که گاهی هم با عنوان تست شخصیت شناسی MBTI از آن نام برده می‌شود از جمله آزمون های شخصیت شناسی مطرح در سطح جهان است که هنوز هم به صورت گسترده مورد توجه قرار می‌گیرد.از لحاظ علمی، بهتر است به جای اصطلاح آزمون شخصیت شناسی MBTI از عبارت آزمون MBTI یا آزمون تیپ شناسی MBTI استفاده کنیم. به دلیل اینکه آزمون MBTI در نهایت انسان‌ها را به تعدادی تیپ مشخص (تیپ های شانزده گانه MBTI) تقسیم می‌کند و افزایش و کاهش هر یک از فاکتورهای شخصیتی را در مرکز توجه قرار نمی‌دهد.تست mbti یا تست شخصیت مایرز-بریگز یکی از شناخته‌شده‌ترین تست‌های شخصیت شناسی است که با هدف اندازه‌گیری ترجیحات فرد در فهم دنیا و چگونگی تصمیم‌گیری ساخته شده‌است. شاخص تیپ مایرز – بریگز ۴ جفت‌ ترجیحات شخصیتی را اندازه می‌گیرد (ترجیحات شخصیتی، ویژگی‌هایی در افراد هستند که برای آنها راحت‌تر و بهتر بوده و انجام‌شان نیاز به تمرکز، صرف انرژی و زمان کمتری دارد) که عبارتند از:

  • درون گرا (I )-برون گرا (E): این بعد بر مبنای چگونگی برخورد و تعامل ما با دنیا و اینکه انرژی مان را متوجه کجا می‌کنیم و از کجا انرژی می‌گیریم، تعریف شده است.

  • شهودی (N) – حسی (S): اینکه اغلب به چه نوع اطلاعاتی توجه می‌کنیم و چگونه آنها را بدست می‌آوریم، این بعد را مشخص می‌کند.

  • احساسی (F) – منطقی (T): بر اینکه چگونه اطلاعات خود را پردازش می‌کنیم و چگونه تصمیم می‌گیریم، دلالت دارد.

  • ادراکی (P) – داوری کننده(J): اینکه ما ترجیح می‌دهیم در شرایط سازمان یافته و با ساختار فعالیت کنیم یا استقلال بیشتری داشته باشیم، تعیین کننده این بعد است.

تست MBTI و تیپ‌های شخصیتی ۱۶گانه

تست mbti به شما کمک می‌کند تا متوجه شوید که درون گرا هستید یا برون گرا، در جمع آوری اطلاعات شهودی هستید یا حسی، شخصیتی احساسی دارید یا منطقی و در سبک هدایت با جهان خارج ادراکی برخورد می‌کنید یا قضاوتی. در واقع تست mbti افزایش و کاهش هر یک از فاکتورهای شخصیتی را در مرکز توجه قرار نمی‌دهد بلکه در نهایت انسان‌ها را به تعدادی تیپ مشخص (تیپ‌های شانزده گانه MBTI) تقسیم می‌کند.

MBTI در چه مواردی به کار می ­رود؟

  • فهم بهتر خود و دیگران

  • مشاوره تحصیلی

  • مشاوره ازدواج

  • هدایت تحصیلی

  •  مشاوره شغلی

  • کارمند یابی یا انتخاب مدیران

  • ایجاد تیم­های کاری

  •  آموزش و توسعه مدیریت و رهبری

  •  حل تعارضات درون سازمانی

  •  توسعه برنامه ­های درسی و آموزشی و تربیتی

انواع تیپ های شخصیتی

  1. تیپ شخصیتیESTJ
  2. تیپ شخصیتیESTP
  3. تیپ شخصیتیENTJ
  4. تیپ شخصیتیENFJ
  5. تیپ شخصیتیESFJ
  6. تیپ شخصیتیESFP
  7. تیپ شخصیتیENTP
  8. تیپ شخصیتی ENFP
  9. تیپ شخصیتیISTJ
  10. تیپ شخصیتیISTP
  11. تیپ شخصیتیINTJ
  12. تیپ شخصیتی INFJ
  13. تیپ شخصیتی ISFJ
  14. تیپ شخصیتیISFP
  15. تیپ شخصیتیINTP
  16. تیپ شخصیتیINFP

 


  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰
شراره مهبودی اولین کوچ تحصیلی در ایران معتقد است که کوچینگ به طور مستقیم با ارتقای عملکرد و رشد مهارتها از طریق نوعی راهنمایی یا آموزش در ارتباط است وو کوچینگ آشکار ساختن پتالنسیل اشخاص برای به حداکثر رساندن عملکرد آنها یعنی کمک به آنها در راستای یاد گرفتن به جای یاد دادن است وکوچینگ عبارت است از مکالمه ای که به یادگیری کمک میکند فرآیندی که فرصت ها یی را برای بهبود و تغییر فراهم می کند.راهکاری که کمک می کند بهترین راه حل را پیدا کنید.مجموعه ای از ابزارها و روش ها که فرآیند یادگیری را پشتیبانی می کند.هنر تسهیل کارآیی، یادگیری و توسعه یک فرد دیگر را کوچینگ می گویند. اما یادمان باشد در این تعریف کلید واژه ی اصلی، کلمه تسهیل است. فرض اصلی این است که راهنمایی شونده، توانایی درک مطالب را از طریق خودش دارد و کوچ پتانسیل نهفته را استخراج می کند.تمرکز کوچینگ به جای گذشته بر حال و آینده (نزدیک) فرد است و به کنکاش و رفع مسائل و مشکلات گذشته نمی‌پردازد.کوچ‌ها (مربی) نه معلم هستند، نه روان‌شناس و نه مشاور، آنها در حقیقت تسهیل‌گرانی هستند که به شما کمک می‌کنند که به آگاهی برسید و مسائلی را خودتان کشف کنید و یاد بگیرید. کوچ‌ها هرگز شما را نصیحت نمی‌کنند و به شما راهکار ارائه نمی‌دهند، بلکه آنها با استفاده از ابزارهایی کارآمد در حرفه خود (مانند گوش دادن فعال، پرسیدن سوالات موثر و قدرتمند و بازخورد)، به شما کمک می‌کنند تا نقشه راه را برای پیشبرد اهدافتان تعیین کنید یا پازل‌های درونی که موجب بروز مسائلی در زندگی شما شده‌اند را کنار هم ببینید و به نتیجه برسید. کوچ‌ها در حقیقت به افراد کمک می‌کنند که خودشان با رسیدن به آگاهی و پاسخ‌ها، میان آن کسی که هستند و آن کسی که می‌خواهند باشند، پلی ایجاد کنند. کوچ‌ها به افراد کمک می‌کنند تا افکار و پیچیدگی‌های ذهن خود را خودشان سر و سامان دهند، ساده کنند و به شفافیت برسند.


  مفهوم کوچینگ تحصیلی

پشتیبانی و هدایت تحصیلی دانش آموزان، با فرایند کار یک به یکی که آنها با کوچ تحصیلی خود انجام می دهند، متفاوت است. یک مشاور تحصیلی، برنامه هر دانش آموز را تحت نظارت قرار می‌دهد و با کوچ تحصیلی دانش آموزان همکاری می‌کند. علاوه بر این، هنگامی که امکان تصویب و تایید توسط والدین وجود داشته باشد، برنامه دانش آموزی بر مبنای بازخورد از معلمان و دیگر متخصصان شکل می‌گیرد.
کوچ‌های تحصیلی به موانع یادگیری آگاه هستند. هدف ره‌یاری (کوچینگ) تحصیلی، تبدیل شدن دانش آموزان به آموزنده‌ها و یادگیرنده‌های موفق و همیشگی است.هنگام تصمیم‌گیری بین یک معلم خصوصی و یک کوچ تحصیلی، مهم است که در مورد نوع حمایتی که دانش آموزان نیاز دارد فکر کنید. اگر فکر می‌کنید فرزند شما ممکن است نیاز به کوچینگ تحصیلی داشته باشد، درباره نحوه شروع این فرایند و ویژگی‌های آن بیشتر مطالعه کنید.کانون یادگیری فردا (کیف‌کو) با مجموعه‌ای از بهترین کوچ‌های حرفه‌ای آموزش دیده، آماده‌ی ارایه‌ی خدمات کوچینگ تحصیلی به دانش آموزان و دانشجویان و همه افرادی که به تداوم یادگیری خود علاقمند هستند می‌باشد.





  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

مشاوره تحصیلی برای پیشرفت و استفاده کامل از توانایی ها و استعدادها، امری لازم و بدیهی است! یک مشاور تحصیلی می تواند در همه مراحل تحصیل به کمک دانش‌آموز و دانشجوها بیاید. از مرحله انتخاب رشته مورد نظر برای کنکور کارشناسی یا کارشناسی ارشد و دکترا و چه برای برنامه ریزی، مدیریت زمان و رسیدن به رتبه مناسب و بالا، یک مشاور می تواند راهنمایی های خوبی داشته باشد. اما ویژگی های یک مشاور خوب تحصیلی باید بتواند همه پتانسیل یک دانش آموز را شکوفا کند و او را در مسیر درست قرار دهد.

داشتن رتبه عالی در کنکور!؟ بیشتر کسانی که در سمت مشاوره کنکور و مشاوره تحصیلی فعالیت می کنند، دارای رتبه های خوب و عالی در کنکور بوده‌اند. این بالا بودن رتبه در کنکور، شاید برای خیلی از دانش آموزان ملاک مهمی باشد. زیرا آنها دوست دارند با کسی صحبت کنند که تلاشش موفقیت آمیز بوده است، سختی های تحصیل را می شناسد و می تواند مشکلات آنها را حل کند. بنابراین به دنبال کسانی می روند که صرفاً رتبه بالایی داشته باشند. حتی خیلی از دانشجویان و دانش آموزان، رتبه زیر یک رقمی را برای مشاوره انتخاب نمی کنند. البته این ملاک چندان مناسبی نیست، زیرا سطح دانش افراد مختلف در بین رتبه های بالا، تفاوت چشمگیری ندارد.

تخصص مشابه تغییر رشته دادن، یکی از گزینه هایی است که برای آن حتماً باید با یک مشاور تحصیلی صحبت کرد. زیرا رشته های مختلف، نیاز به توانایی های متفاوتی نیز دارد و ممکن است عملاً برای رشته ای که می خواهیم تحصیل کنیم، فرد مناسبی نباشیم. یا نیاز به تلاش زیادی داشته باشیم و در فرصت باقیمانده نتوانیم به حدی که می خواهیم برسیم. بنابراین قبل از این که هزینه های گزاف تغییر رشته را پرداخت کنیم، بهتر است کمی هم به فکر آخر و عاقبتش باشیم. تخصص مشابه، برای کسانی که در همان رشته درس خوانده اند نیز کارآمد خواهد بود. زیرا به آنها کمک می کند تا توانمندی های لازم برای یک رشته را به دست بیاورند، با بازار کار و تحصیلی آن آشنا بشوند و شانس خودشان را بالا ببرند.

نگاه روان شناختی شاید جزو کسانی باشید که توانایی لازم برای به دست آوردن رتبه بالا در یک رشته را داشته باشید، اما از لحاظ روانی در سطح مناسبی نباشید. این اتفاق به شما ضربه خواهد زد و باعث خواهد شد نتوانید از همه استعدادهایتان در تحصیل و جلسه کنکور استفاده کنید. بنابراین نیاز است که کمی هم نگاه روان شناختی داشته باشد و به شما امید و انگیزه لازم برای ادامه بدهد. یک مشاور تحصیلی خوب می تواند باعث شکوفا شدن استعدادها می شود.

کمک به برنامه ریزی و مدیریت  برای برنامه ریزی و مدیریت زمان در فرصت باقیمانده تا  کنکور یا امتحان، نیاز دارید که روی نقاط ضعف و قوت خود بهتر کار کنید. برای این کار، باید به نکات ریزی توجه کنید که تا به امروز از دستتان در رفته اند. نکات فنی و خاصی که فقط یک مشاور تحصیلی می تواند به شما در مورد آن به خوبی راهنمایی بدهد.

 


  • شراره مهبودی
  • ۰
  • ۰

درس همچون مسایل دیگر، نخستین مرحله برای کنترل زبان، آگاهی است؛ بسیاری از مردم به نحوه صحبت کردن – درونی و با دیگران – آگاه نیستند. توجه کنید که آیا مثبت یا منفی صحبت می کنید. آیا واقعا به نوع بیان خود و تاکید خود روی جملات مختلف آگاهی دارید؟
شناخت اصول زبان شناسی به زمان نیاز دارد. خیلی از مردم هستند که بدون آگاهی از جملاتی استفاده می کنند که بار منفی زیادی دارند و وقتی شما منفی فکر کنید چه می شود؟ معلوم است. افکار منفی به رفتارهای منفی منجر می شود. در آخر هم موجب ایجاد مشکلات و ناراحتی در زندگی می شود. با خفه کردن این افکار منفی در نطفه، می توانیم بسیاری از دردها و ناراحتی را از زندگی خود دور کنیم.

جملاتی که باید از آنها اجتناب کرد

۱٫ نمی توانم: نتوانستن» کلمه ای تضعیف کننده است که بین شما و اهدافتان فاصله زیادی ایجاد می کند. تاثیر این کلمه تا این حد است که شما پیش از آغاز اهداف خود، شکست می خورید. افراد عاقل و موفق اعتقاد دارند اصولا جمله ای به نام «نمی توانم» وجود ندارد. باید همیشه به خوبی ها فکر کنید و به دنبال راهی برای رسیدن به اهداف خود باشید. به خود فرصت امتحان بدهید. برای این کار باید این جمله را کاملا و برای همیشه از دهان خود بیندازید.
۲٫ سعی می کنم : آیا تاکنون برای بلند شدن «سعی» کرده اید؟ اکنون امتحان کنید. آیا می شود؟ مسلما نه! وقتی می گوییم «سعی خود را خواهم کرد» در اصل اعتراف می کنیم آماده انجام این کار نیستیم. به قول یودا در فیلم جنگ ستارگان: یک کار را انجام دهید یا ندهید. تلاش می کنم هیچ معنایی ندارد.
۳٫ کاش مجبور نبودم: این جمله نوعی ناله و شکایت هم هست. عموما مردم دوست ندارند به غرغرهای افراد گوش کنند و انجام دادن آن چندان صورت خوشی ندارد. اگر چیزی را دوست ندارید، شرایط را عوض کنید. سعی کنید همیشه با لبخند زندگی خود را پیش ببرید.
۴٫ من باید : کلمه «باید» به طور ذاتی بار منفی دارد. «باید» به معنای از دست دادن است: از دست دادن موقعیت همیشه به دستاوردهای مثبت منجر نمی شود. این کلمه نوعی انتقاد و سرزنش است و بهتر است از مکالمات روزانه خود آن را دور بریزید. به جای اینکه به طور مدام به خود یادآوری کنید چه کارهایی را «باید» انجام دهید روی مسایلی تمرکز کنید که اوضاع را بهتر می کنند.
۵٫ من نیاز دارم: هر چند وقت یکبار جار می زنید برای انجام کار خود به چیزی نیاز دارید اما در واقع به آنها نیازی ندارید؟ کلمه «نیاز» نوعی وابستگی غیر سالم ایجاد می کند. دفعه بعد که این کلمه از دهان شما خارج شد، دوباره به آن فکر کنید و ببینید آیا واقعا به آن چیزی که فکر می کنید نیاز دارید؟ اگر ندارید، این تفکر منفی این مکالمات و تفکرات ما هستند که روز ما را می سازند و مسلما همه ما روز شاد و پر انرژی را به روز پر استرس و خسته کننده ترجیح می دهیم را از ذهن خود بیرون کنید.
۶٫ احوالپرسی منفی همچون «بد نیستم» یا «بدتر از این این نمی شود» : این جملات را خیلی می شنویم. بسیاری از مردم بدون اینکه تاثیر این جملات را بدانند، از آنها در جواب احوالپرسی ها استفاده می کنند. در نتیجه استفاده این جملات نیز احساس منفی پیدا می کنند. چرا از واژه های مثبت استفاده نمی کنید. یا حداقل صادق باشید: وقتی خوب نیستید لازم نیست بگویید: عالی هستم! یا از این بهتر نمی شود.
۷٫ هرگز : واژه «هرگز» محدودیت های فوری در زندگی شما ایجاد می کند. استفاده از این واژه باعث از بین بردن فرصت ها در زندگی می شود. این واژه ذهن را محدود می کند و نمی توان راهکارهای مناسب را پیدا کرد. از همین لحظه تصمیم بگیرید هرگز از «هرگز» استفاده نکنید.


  • شراره مهبودی